باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
بديهي است که «خودسازي» مقدم است. به قول معروف «از کوزه همان تراود که در اوست» و به قول حکما «معطي شيء نميتواند فاقد شيء باشد». يعني کسي که چيزي را ندارد، نميتواند آن را به ديگران بدهد. پس اگر کسي خود را نساخته باشد، نميتواند در ساختن ديگران که به وسيلهي همان «امر به معروف و نهي از منکر» صورت ميپذيرد گام مؤثري بردارد. اما در تعريف، فهم و عمل بايد به موارد ذيل نيز دقت نمود:
الف – مقدم بودن «خودسازي» بر «دگر سازي يا جامعهسازي»، تقدم زماني نيست که کسي بتواند بگويد: فعلاً با جامعه کاري ندارم، بلکه اول بايد بروم چند سالي به خودسازي مشغول گردم! دقت شود که «وجود» آدمي و ابعاد آن بسيار بسيط است. نه انسان محدود است و نه کمالات. لذا «خودسازي» مثل برطرف نمودن گرسنگي نيست که محض پر شدن معده، هدف حاصل شده باشد. بلکه انسان تا هست بايد به سوي کمالات سوق نمايد. پس تا هست بايد به «خودسازي» بپردازد. پس اگر تقدم زماني منظور باشد، هيچ گاه توجه به خارج خود و همت براي ساختن بيرون از خود حاصل نميگردد و بدين ترتيب نه تنها انسان «خودنگر» ميشود و «من» برايش هدف ميشود و اين خود بزرگترين عامل سقوط است، بلکه هيچ گاه رشد فردي و اجتماعي نيز محقق نميگردد. بلکه تقدم خودسازي به لحاظ تقدم مرتبه و اهميت وجودي است. چنان چه تا علم نداشته باشيد، نميتوانيد به کسي علم بياموزيد، اما آموزش علم به ديگران نيز منوط به رسيدن شما به آخر علم نيست. چرا که علم از کمالات است و آخري ندارد. پس آن چه آموختهايد را به ديگران آموزش ميدهيد.
ب – کساني که تقدم «خود سازي» بر «دگر سازي يا جامعه سازي» را تقدم زماني بر شمردهاند و به بهانهي خودسازي دست از امر به معروف و نهي از منکر برداشته و يا مانع و مخالف عاملين ميشوند، در درجهي اول «خود» را نشناختهاند و در درجهي دوم «امر به معروف و نهي از منکر» را.
«خود» انسان، يک موجود تک بعدي نيست. آدمي از «خود مادي»، «خود معنوي»، «خود فردي» و «خود اجتماعي» و ... برخوردار است. پس اگر کسي ميخواهد در راه خودسازي قدم بردارد و به رشد برسد، ناچار است که به همهي ابعاد وجودي خود توجه کند و به قوي ساختن همهي آنها همت ورزد.
آيا اگر کسي روي صندلي چرخدار بنشيند و پاي خود را از حرکت بياندازد، اما مرتب دستان خود را ورزش دهد تا جايي که از قوت و قدرت خوبي برخوردار شوند و حتي بتوانند در مسابقات پرتاب ديسک و نيزه شرکت کرده و قهرمان شود، جسم خود را ساخته است؟ آيا پاي او از کار نيافتاده و ضعيف يا فلج نميشود. آيا عضلههاي پاهايش و عصبهاي آن دچار آسيب نميشود و در نهايت به چنين انساني «معلول» يا «معيوب» نميگويند؟
ابعاد دروني و بروني يا فردي و اجتماعي وجود آدمي نيز همين گونه است. پس کسي که دست و پا ندارد و کر و کور است، نميتواند فعاليت اجتماعي داشته باشد، اما کسي که به رغم برخورداري از همهي اين ابزار لازم، در گوشهي انزواي خود بينانهي خود زندگي ميکند نيز انسان فلج، معيوب و معلولي است.
ج – خداوند متعال در کلام وحي ميفرمايد: اولين گام براي قرار گرفتن در مسير رشد «توبه» يا همان بازگشت از مسير خطا است. وقتي انسان از مسير خطا برگشت، از عبادت غير از طواغيب دروني مانند نفس گرفته تا طواغيت بيرون بر ميگردد و «عبد» و بندهي مخلص خدا ميگردد، چون به اين مقام رسيد،«حامد» يعني پرستندهاي شاکر ميگردد ... تا آن که به سجده ميافتد، سپس بلند ميشود و به امر به معروف، نهي از منکر و حفظ حدود الهي در جامعه قيام مينمايد:
«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» (التوبه - 112)
ترجمه: (مؤمنان کسانى هستند که) توبه کنندگان و عبادتکاران و سپاسگويان و سياحت کنندگان و رکوع کنندگان و سجدهآوران و آمران به معروف و نهى کنندگان از منکر و حافظان حدود الهى و بشارت ده (به اين چنين) مؤمنان.
چنان چه ملاحظه ميشود تقدم و تأخر و نيز طي اين مراحل زماني نيست، بلکه رتبهاي ميباشد. مضافاً بر اين که گذر از هر مرحلهاش در عين فردي بودن، اجتماعي نيز هست. مگر ميشود بدون برداشتن موانع و نهي مخالفين از مسير خطا به صراط مستقيم بازگشت؟! مگر تا آدمي تبر برندارد و بتهاي درون و برون را خرد ننمايد و تا با طاغوتها درون و برون مقابله و مبارزه ننمايد، بندگي «عبادت» خالص خدا ممکن است؟! و ... .
همهي بلاهايي که در گذشته و حال بر سر مسلمانان ميآمده و ميآيد، به خاطر آن است که نميخواستند به غير از خدا را عبادت کنند و گناهي جز اعتقاد و عمل به «لا اله الا الله» نداشته و ندارند و اين با منافع و مقاصد طواغيت و مستکبرين منافات دارد، لذا سعي در فشار، تهديد و نابودي آنها مينمايند.
«الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْکَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ» (40- الحج)
ترجمه: همان افرادى که به ناحق از خانههاشان اخراج شدند. (فقط جرم آنان اين بود) که مىگفتند: پروردگار ما خدا است! اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمىکرد قطعا صومعهها و کليساهاى مسيحيان و کنيسههاى يهوديان و مسجدهائى که نام خدا فراوان در آنها ذکر مىشود خراب مى- شدند! و يقينا خداى توانا کسانى را که او را يارى کنند يارى خواهد- کرد. چرا که قطعا خدا قوى و قدرتمند است.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید