دلایلی عقلانی بر اثبات جهان دیگر و معاد چیست؟

متن سوال: 
دلایلی عقلانی بر اثبات جهان دیگر و معاد چیست؟

دلایل مختلفی برای اثبات عقلی معاد اقامه می شود كه برخی از آن ها ارائه می گردد :

1-نظام آفرینش بیهوده و بی هدف نیست. خدا جهان را به گونه‌ای آفریده است كه بیش ترین خیر و كمال ممكن بر آن مترتب شود . بدین ترتیب صفت حكمت اثبات می‌شود كه مقتضای آن این است كه مخلوقات را به غایت و كمال لایق به خودشان برساند، ولی از آن جا كه جهان مادی دارای تزاحمات است ؛ خیرات و كمالات موجودات مادی با یكدیگر تعارض پیدا می‌كند. مقتضای تدبیر حكیمانه‌ای الهی این است كه به صورتی آن ها را تنظیم كند كه مجموعاً خیرات و كمالات بیش تری بر آن ها مترتب شود.

جهان دارای نظام احسن می باشد، به همین جهت است كه انواع عناصر و كمیت و كیفیت و فعل و انفعالات و حركات آن ها طوری تنظیم شده كه زمینه آفرینش گیاهان و جانوران و در نهایت زمینه آفرینش انسان كه كامل‌ترین موجودات جهان است، فراهم شود . اگر جهان مادی طوری آفریده شده بود كه پیدایش و رشد موجودات زنده را ناممكن می‌ساخت ،خلاف حكمت بود.

با توجه به این كه انسان، دارای روح قابل بقا است و می‌تواند دارای كمالات ابدی و جاودانی گردد، آن هم كمالاتی كه از نظر مرتبه و ارزش وجودی، قابل مقایسه با كمالات مادی نیست. اگر حیات او منحصر به حیات دنیوی محدود باشد، با حكمت الهی، سازگار نخواهد بود، مخصوصاً با توجه به این كه حیات دنیوی، توأم با رنج‌ها و سختی‌ها و ناگواری‌های فراوان است . غالباً تحصیل یك لذت بدون تحمل این همه رنج و زحمت فراهم نمی‌شود ،به طوری كه حسابگران را به این نتیجه می‌رساند كه تحمّل این همه رنج و ناخوشی برای دستیابی به لذایذ محدود نمی ارزد . از همین محاسبات است كه گرایش به پوچی و بیهودگی پدید می‌آید حتي كسانی را كه با وجود علاقه شدید فطری به زندگی به سوی خودكشی می‌كشاند.

اگر زندگی انسان جز این نبود كه پیوسته زحمت بكشد و با مشكلات طبیعی و اجتماعی دست و پنجه نرم كند تا لحظاتی را با شادی و لذت بگذراند و آن گاه از فرط خستگی به خواب رود تا هنگامی كه بدنش آمادگی فعالیت جدید را پیدا كند و مجدداً تلاش كند تا مثلاً لقمه نانی به دست آورد و لحظه‌ای از خوردن آن لذت ببرد ، چنین تسلسل زیان‌بار و ملال‌آوری را عقل نمی‌پسندید و به گزینش آن فتوا نمی‌داد.

نتیجه منطقی چنین نگرشی به زندگی انسان جز پوچ‌گرایی نخواهد بود. یكی از غرایز اصیل انسان، حبّ به بقا و جاودانگی است كه دست آفرینش الهی در فطرت او به ودیعت نهاده است . حكم نیروی محرك فزاینده‌ای را دارد كه او را به سوی ابدیت سوق می‌دهد . همواره بر شتاب حركتش می‌افزاید، اكنون اگر فرض شود كه سرنوشت چنین متحركی جز این نیست كه در اوج شتاب حركت به صخره‌ای برخورد كند و متلاشی شود، آیا ایجاد آن نیرو فزاینده با چنین غایت و سرنوشتی متناسب خواهد بود؟

پس وجود چنین میل فطری، هنگامی با حكمت الهی سازگار است كه زندگی دیگری جز این زندگی محكوم به فنا و مرگ در انتظار او باشد.

با توجه به این دو مطلب به این نتیجه می‌رسیم كه می‌باید زندگی دیگری برای انسان ورای این زندگی محدود دنیوی وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهی نباشد . می‌توان میل فطری به جاودانگی را مقدمه دیگری قرار داد . به ضمیمه حكمت الهی آن را برهان دیگری به حساب آورد.

2-دلیل دیگر در این باب برهان عدالت است. در این جهان انسان‌ها در انتخاب و انجام كارهای خوب و بد آزادند،‌از یك سو كسانی یافت می‌شوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او می‌كنند . از سوی دیگر تبهكارانی دیده می‌شوند كه برای رسیدن به هوس‌های شیطانی خودشان، بدترین سمت و زشت‌‌ترین گناهان را مرتكب می‌گردند.

هدف از آفرینش انسان در جهان و مجهز ساختن او به گرایش‌های متضاد و به نیروی اراده و انتخاب و به انواع شناخت‌های عقلی و نقلی و فراهم كردن زمینه برای رفتارهای گوناگون و قرار دادن وی بر سر دو راهی‌های حقیقت و باطل و خیر و شرّ این است كه در معرض آزمایش‌های بی‌شمار، واقع شود .

مسیر تكامل خود را با اراده و اختیار برگزیند تا به نتایج اعمال اختیاری و پاداش و كیفر آن ها برسد. سراسر زندگی دنیا برای انسان، آزمایش و ساختن و پرداختن هویت انسانی خویش است حتي در آخرین لحظات زندگی هم معاف از آزمایش و تكلیف و انجام وظیفه نیست.

اما می‌بینیم كه در جهان، نیكوكاران و تبهكاران به پاداش و كیفری كه درخور اعمال‌شان باشد نمی‌رسند . چه بسا تبهكارانی كه از نعمت‌های بیش تری برخوردار بوده و هستند. زندگی دنیا ظرفیت پاداش و كیفر بسیاری از كارها را ندارد، مثلاً كسی كه هزاران شخص بی‌گناه را به قتل رسانیده است، نمی‌توان او را جز یك بار قصاص كرد و سایر جنایاتش بی‌كیفر می‌ماند، در صورتی كه مقتضای عدل الهی این است كه هر كس كوچك ترین كار خوب یا بدی انجام دهد ، به نتیجه آن برسد.

پس همچنان كه جهان، سرای آزمایش و تكلیف است ،باید جهان دیگر باشد كه سرای پاداش و كیفر و ظهور نتایج اعمال باشد . هر فردی به آنچه شایسته است، نایل گردد تا عدالت الهی تحقق عینی یابد.(1)

پی‌نوشت‌:

1. محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، ص 264 ـ 266، نشر بین الملل، 1381ش

پربازدیدترین ها