باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
پاسخ سوال اول:
در آغاز بيان چند نکته ضروري است:
• پيامبر(ص) تا سن پنجاه يا پنجاه و سه سالگي غير از «خديجه»، همسر ديگري برنگزيد.
• همه زنان پيامبر (ص) به جز عايشه بيوه بودند.
• پيش از آن که با پيامبر (ص) ازدواج کنند، يک يا چند بار ازدواج نموده بودند.
• پيامبر(ص) با قبايل انصار ازدواج نکرد.
• همه زنان پيامبر(ص) پس از خديجه به فاصله بين هجرت تا فتح مکه به عقد پيامبر درآمدند.
• همة زنان آن حضرت پيش از آن که حکم حرمت ازدواج به بيش از چهار زن نازل شود، به عقد پيامبر(ص) درآمده بودند. آيه مربوط به حرمت بيش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجري در مدينه نازل شد و حضرت، پيش از اين تاريخ همسران خويش را به عقد خود درآورده بود و پس از اين هم خداوند به پيامبرش دستور داد که اجازه ندارد زنانش را طلاق دهد و به جاي آنان زنان ديگري برگزيند. (1)
اين حکم از احکام اختصاصي رسول گرامي اسلام (ص) است که در جاي خود بيان مي شود.
پس از ذکر ين نکات، به تفسير و تبيين حکمت ها و اهداف اين ازدواج ها مي پردازيم، و براي اين امر از نکته هاي بيان شده کمک مي گيريم، زيرا توجه به شرايط فرهنگي آن زمان در اين تفسير ضروري است.
با توجه به آن چه ذکر شد، بدون کوچ کترين ترديد مي توان فهميد که همسرگزيني هاي پيامبر(ص) جنبه ارضاي غرايز نفساني و خوش گذراني نداشت، زيرا:
1. اگر پيامبر(ص) در پي ارضاي غرايز نفساني بود، مي بايد در سنين جواني به اين کار مبادرت مي کرد؛ اين غريزه از آغاز بلوغ خودنمايي مي کند و کم کم قوي تر مي شود و از سن سي و پنج يا چهل سالگي رو به کاهش مي نهد، در حالي که پيامبر اسلام (ص) تا سن بيست و پنج سالگي همسري انتخاب نکرد و پس از آن نيز با زني که در گذشته دوبار شوهر کرده بود، و از آن دو فرزنداني داشت و پانزده سال از وي بزرگ تر بود، ازدواج کرد و تا آخرين لحظه عمر اين همسر، حدود بيست و پنج سال با وي زندگي نمود، بدون آن که با زن ديگري رابطه زناشويي برقرار سازد و تا سن پنجاه و سه سالگي، جز يک همسر نداشت؛ اين در شرايطي بود که تعدد زوجات در آن محيط امري عادي محسوب مي شد.
پيامبر (ص) در دورة جواني، همة آن چه موجب جلب توجه زنان مي شود مانند زيبايي، شخصيت فاميلي، شهرت و ... دارا بود. با اين همه حضرت در پي کام گيري از زنان نبود و در طول زندگي خويش عفيف و پاکدامن بود. اين پاکدامني و اکتفا به زني بيوه و بزرگسال در عهد جواني، با واژه هايي چون زن بارگي و... ناسازگار است.
علاوه بر اين، اگر رسول گرامي اسلام (ص) در اين باره کوچک ترين ضعفي مي داشت، دشمنان آن حضرت براي ضربه زدن به وي، از توسل به آن فرو گذار نمي کردند. پاکدامني و خويشتن داري پيامبر(ص) به اندازه اي آشکار بود که حتي دشمنان نيز به خود اجازه نمي دادند تا ايشان را به خلاف آن متهم نمايند.
«جان ديون پورت» (2) مي گويد: «آيا ممکن است مردي که به شهرت توجهي بسيار دارد، در چنان کشوري که تعدد زوجات عمل عادي محسوب مي شد، براي مدت بيست و پنج سال به يک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟!(3)
2. اگر آن حضرت زنباره بود، بايد جهت گيري وي در گزينش همسر رنگ رخسارة آنان مي بود و با زيباترين دوشيزگان که در اوان جواني به سر مي بردند، ازدواج مي کرد، نه زنان بيوه و يتيم دار. همة زنان پيامبر(ص) ـ به جز «عايشه» ـ بيوه بودند و برخي چون ام سلمه به دليل بزرگسالي علاقه اي به ازدواج و شوهرداري نداشت. براساس گزاراش هاي تاريخي، آن حضرت در حالي با «ام سلمه» ازدواج نمود که وي پيرزن بود که به ازدواج رغبتي نداشت و از شوهر درگذشتة خويش فرزند يا فرزنداني داشت. نيز آن حضرت با زينب بنت جحش پنجاه ساله يا با ميمونه پنجاه و يک ساله ازدواج نمود.
3. ماهيت زندگي کساني که با انگيزة ارضاي غرايز حيواني و کاميابي از زنان به ازدواج هاي متعدد رومي آوردند، اين است که به زرق و برق و تجملات و زينت زنان و رفاه و مانند آن رو مي آورند، در حالي که سيرة و روش زندگي رسول خدا(ص) خلاف اين است. پيامبر(ص) در برابر درخواست همسران خويش درباره زرق و برق زندگي و زينت زنان، نرمشي از خود نشان نمي داد. و آنان را بين ادامه زندگي ساده با پيامبر (ص) و طلاق مخير مي کرد. (4)
علامه سيد محمد حسين طباطبايي در اين باره مي نويسد: «داستان تعدد زوجات پيغمبر(ص) را نمي توان بر زن دوستي و شيفتگي آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود؛ چه آن که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگي که تنها به خديجه اکتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستي آن حضرت منافات دارد». (5)
4. دو نفر از زنان پيامبر(ص) کنيز بودند؛ اگر هدف پيامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بودن از اين دو کنيز بدون ازدواج نيز ممکن بود؛ با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.
بنابر آن چه ذکر شد، در تفسير و تحليل ازدواج هاي پيامبر اسلام(ص) جايي براي شهوت گرايي و ميل به خوش گذراني وجود ندارد. اهداف و حکمت اين ازدواج ها را بايد در انگيزه هاي غيرنفساني جستجو کرد که اينک به برخي از اين اهداف اشاره مي کنيم.
1. اهداف سياسي ـ تبليغي
از جمله اهداف ازدواج هاي پيامبر (ص)، کسب قدرت سياسي و اجتماعي براي تبليغ، رشد و گسترش اسلام است.
آن حضرت به دليل تحصيل موقعيتهاي بهتر اجتماعي و سياسي، و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از کارشکني هاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينة مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي از اين ازدواج ها روي آورد؛ در راستاي اين اهداف با عايشه دختر ابوبکر از قبيله تيم، حفصه دختر عمر از قبيله عدي، ام حبيبه دختر ابوسفيان از بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسراييل پيوند زناشويي برقرار کرد. پيوند ازدواج مهم ترين پيوند اجتماعي به ويژه در محيط و فرهنگ عرب جاهلي بود.
در آن محيط که جنگ و خون ريزي و غارتگري رواج داشت، بلکه ـ به تعبير «ابن خلدون» ـ جنگ، خون ريزي و غارتگري خصلت ثانوي آنان شده بود، (6) پيوند ازدواج بازدارنده از جنگ ها، کارشکني ها و عامل وحدت و الفت بود. به همين دليل مي بينيم که آن حضرت با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با برخي قبايلي که بيش از ديگران با پيامبر (ص) دشمن بودند، همانند بني اميه و بني اسراييل ازدواج مي کند. اما با قبايل انصار که خطر اين دشمني وجود نداشت ازدواج نمي کند.
پيامبر(ص) با قبايل مختلف پيوند خويشاوندي برقرار مي کند، به اين ترتيب اتحاد و الفت ميان قبايل و پيامبر(ص) بيشتر، و دشمني و کارشکني آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پيامبر(ص) کمتر گردد.
اعراب جاهلي با همه تعصب و لجاجت، خصلتي جوانمردانه داشتند. وقتي در برابر بت سوگند مي خوردند، به آن عمل مي کردند؛ اگر به کسي پناه مي دادند، با همة قبيله از او دفاع مي کردند. آنان جنگ با دوکس را ننگ مي دانستند؛ جنگ با هم قبيله و فاميل. به اين ترتيب پيامبر(ص) با چند قبيله بزرگ فاميل شد و از اين راه توانست بررشد و گسترش اسلام بيفزايد.
کوتاه سخن اين که ازدواج هاي متعدد پيامبر(ص) يکي از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محيط به شمار مي آمد و به ازدواج هاي پيامبر(ص) هدف سياسي بخشيد. با دقت در چند نکته، اين سخن را بهتر مي توان پذيرفت.
در شرايط سخت و بحراني، رسول خدا(ص) به ازدواج هاي متعدد روي آورد؛ به ويژه پس از جنگ احد که نتيجة آن براي مسلمانان بسيار ناگوار بود، پيامبر (ص) پس از اين جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.
پس از فتح مکه که نقطة پيروزي درخشان مسلمانان، بلکه نقطة عطفي در تاريخ صدر اسلام محسوب مي شود، پيامبر اسلام(ص) ديگر ازدواج نکرد و آخرين ازدواج پيامبر(ص) در جريان عمرة القضا در سال هفتم هجري بود.
رسول خدا با قبايل انصار و مسلمانان مدينه که روگرداني از حمايت پيامبر (ص) در مورد آنان مطرح نبود، پيوند زناشويي برقرار نساخت، «گيورگيو» نويسندة مسيحي مي نويسد: محمد ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان، يعني دشمن اصلي خود شده، از دشمني قريش نسبت به خود بکاهد. در نتيجه اين وصلت، پيامبر(ص) با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان و ساير دشمنان خونين خود، جنبة فاميلي و خويشاوندي پيدا کرد، ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مکه بود. (7)
2. هدف تربيتي
رسول خاتم (ص) حمايت از محرومان و واماندگان را از اصول آيين نجات بخش خويش قرار داد. آيه هاي قرآن به
گونه هاي مختلف مردم را به حمايت از واماندگان، محرومان و يتيمان فرا مي خواند و رسول اکرم هم در فرصت هاي مناسب مردم را به اين کار خدا پسندانه تشويق مي نمود و در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در کنار مسجد صفه را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در اينجا سکني داد. اما دربارة زنان با توجه به موقعيت آنان، اين گونه راه حل ها براي رهايي آنان از مشکلات پسنديده نبود، رسول خدا(ص) براي زنان راه حل ديگري در نظر گرفت؛ آن حضرت از فرهنگ آنان و راه حل چند همسرداري که بازتاب شرايط اجتماعي اين منطقه بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشويق نمود که زنان بي سرپرست و داراي يتيم را به فراخور حالشان، با پيوند زناشويي به خانه هاي خويش ببرند تا آنان و يتيمانشان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقده هاي رواني رهايي يابند.
رسول خدا (ص) تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به اين امر خدا پسندانه تشويق ننمود، بلکه در عمل نيز به تشويق مسلمانان اقدام نمود و خود در نگهداري از يتيمان و بيچارگان پيشگام شد و زنان بيوه و بي سرپرست و يتيم دار را با پيوند زناشويي به خانة خويش برد و در اين کار براي ديگران الگوي پسنديده اي شد.
اين بهترين راه براي حل مشکل زنان محسوب مي شد؛ چرا که زنان مؤمن بي سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام، نمي توانستند به نکاح مردان کافر در آيند. و همچنين ماندن پيش خانوادة خود که کافر بودند، به مصلحت نبود.
آري با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزشهاي اسلامي، پيامبر(ص) بهترين راه حل ممکن را برگزيد؛ در حالي که دشمنان پيامبر (ص) به رهبري ابوسفيان، تلاش مي کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا (ص) مشکل اقتصادي پيامبر(ص) را بيشتر کنند، رسول خدا(ص) دختر بيوه ابوسفيان را به خانة خويش برد.
2. رهايي کنيزان
اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله، در جهت آزادي اسيران گام نهاد. رسول خدا(ص) از شيوه هاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران استفاده کرد که ازدواج از جملة آن است. جويريه و صفيه کنيز بودند و پيامبر اين دو را آزاد کرد؛ سپس با اين دو ازدواج نمود ـ تا به اين وسيله مسلمانان بياموزد که مي توان با کنيز ازدواج نمود؛ اول او را آزاد کرد سپس شريک زندگي خويش قرار داد. در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از کنيزان آزاد شدند.
جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بود و در سهم غنيمتي رسول خدا (ص) قرار گرفت. آن حضرت وي را آزاد و سپس با وي ازدواج نمود. اين کار حضرت به الگويي براي ياران و صحابه تبديل شد و آنان تمامي اسيران غزوه بني مصطلق را که حدود دويست نفر بودند، آزاد کردند.
بنابراين، يکي از حکمت هاي ازدواج هاي متعدد پيامبر (ص) آزادي کنيزان بود. پيامبر(ص) با اين کار به مسلمانان ياد داد که مي توان کنيز را آزاد و سپس با وي ازدواج کرد.
در اين باره گيورگيو دانشمند مسيحي مي نويسد: محمد(ص) با جويريه ازدواج کرد؛ يارانش به اين عمل با تعجب نگريستند و رفتار پيامبرشان را نپسنديدند، از فرداي آن روز عده اي کم کم به اصل اقدام پي بردند و وقتي پيامبر(ص) ياران و جنگجويان را خواست و از آنان سؤال کرد که آيا روا مي دانند که پدر زن رسول خدا (ص) برده باشد؟! سپس تمام افراد بني مصطلق آزاد شدند. (8)
4. نجات زن و جلوگيري از غلتيدن وي در دامن بستگان مشرک و کافر برخي زناني که مسلمان بودند، به دليل مرگ، شهادت يا ارتداد شوهران بي سرپرست مي شدند و زندگي براي آنان بسيار مشکل بود و در وضع بسيار آشفته اي به سر مي بردند، همانند ام حبيبه دختر ابوسفيان. رسول خدا(ص) وقتي از مشکل وي با خبر شد، با وساطت نجاشي پادشاه حبشه با وي ازدواج کرد و در حالي که مهريه ديگر زنان پيامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهرية ام حبيبه را چهار صد دينار، يعني ده برابر مهريه ديگر زنان قرار داد که اين خود نشان مي دهد که پبامبر (ص) مي خواست با اين ازدواج وي را نجات بدهد و از غلتيدن وي به دامن بستگان مشرک و کافر جلوگيري کند و از شدت نگراني وي، از مصيبت هاي رسيده بکاهد.
5. طرد سنتي از سنت هاي غلط جاهلي
در اسلام پسرخوانده حکم پسر واقعي را نداردو زن پسرخوانده بر مرد محرم نيست، در حالي که در جاهليت احکام پسر واقعي را به پسر خوانده سرايت مي دادند و زن وي بر مرد محرم بود، اسلام اين حکم را باطل کرد. (9)
رسول خدا (ص) به دستور خداوند سبحان با زينب بنت جحش، همسر مطلقة زيد بن حارثه پسر خواندة خود، ازدواج کرد تا مسلمانان به روشني تمام بدانند که اين حکم جاهلي باطل اعلام شده است؛ (10) چه بسا ممکن بود که اگر اين ازدواج رخ نمي داد، زيدبن حارثه بعد از رحلت پيامبر(ص) به عنوان پسر پيامبر (ص) مطرح مي شد و مسير وراثت، امامت و خاندان پيامبر تغيير مي کرد. ممکن بود که به زيد بگويند تو وارث رسول خدا هستي و تو بايد خليفة مسلمانان بشوي يا خلافت حق تو است وبه هر کس مي خواهي محول کن ويا... . از جمله فوايد اين ازدواج، افزون بر جلوگيري از خطر احتمالي مذکور اين است که دو حکم و سنت جاهلي را باطل کرد؛ يکي حرمت ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده و ديگري سنت زشت شمردن ازدواج با همسر مطلقه يک غلام آزاد شده.
افزون بر آن چه ذکر شد، مي توان امور ديگري را نيز برشمرد که از ذکر آن خودداري مي کنيم.
کوتاه سخن اين که ازدواج هاي پيامبر(ص) به دلايلي که ذکر شد، به هيچ عنوان جنبة خوش گذراني و شيفتگي به جنس مخالف نداشت، بلکه آن حضرت ازاين ازدواج ها اهداف والايي را دنبال مي کرد؛ براي نمونه:
ـ ازدواج با خديجه به دليل آينده، ايمان و فداکاري خديجه و بهترين ثمره، اين پيوند وجود اطهر صديقه کبري فاطمه زهرا(س) و بقاي نسل آن حضرت از اين طريق بود.
ـ ازدواج با سوده دختر زمعه به دليل رفع پريشاني و نجات وي از افتادن در دامن قبيله کافر، حفظ ايمان و رهايي از آزار خانواده مشرک.
ـ ازدواج با عايشه به دليل جلب توجه ابي بکر و تحکيم روابط با قبيله بزرگ تيم.
ـ ازدواج با حفصه به دليل وصلت با قبيله بزرگ عدي و رفع نگراني عمر براي بي سرپرستي دخترش حفصه.
ـ با زينب بنت خزيمه ، براي حفظ آبرو و مفتخر شدن وي به مقام ام المومنين؛ چرا که وي از زنان نيکوکار بود، به همين دليل در جاهليت وي را ام المساکين (مادر مسکينان). لقب داده بودند.
ـ ازدواج با ام سلمه به منظور جبران زحمتهاي وي و رفع نگراني و سرپرستي از يتيمان او.
ـ با زينب بنت ججش، به دليل طرد و باطل کردن حکمي از احکام نادرست جاهلي، درباره زنان پسرخوانده.
ـ با جويريه به دليل تحکيم مباني اسلام در قبيله بني مصطلق، آزادي اسيران جنگي به صورت داوطلبانه و تعليم اين روش که مي شود کنيز را آزاد کرد و سپس با وي ازدواج نمود.
ـ با ام حبيبه دختر ابوسفيان، به جهت رفع پريشاني، سرپرستي و جلوگيري از غلتيدن وي در دامن خانواده مشرک و دشمن با مسلمانان و نيز هدف سياسي کاستن از دشمني آنان با مسلمانان.
ـ هدف از ازدواج با صفيه به منظور نجات زن، وصلت با بني اسراييل، تعليم اين روش که مي توان کنيز را آزاد کرد و با وي ازدواج نمود و به گفتة رشيد رضا، حکمت عمومي ازدواج هاي آن حضرت، براساس مصالح و حکمت هايي بود که در انجام ماموريت الهي به آنها نيازمند بود و اگر هدف عيش و نوش و شهوت راني بود، همانند ملوک و سلاطين امراي جهان، به جاي اين همه زنان سالخورده و بيوه، از دختران دلربا و زيباروي اختيار مي کرد. (11)
نسبت هاي ناروا به پيامبر (ص) درباره ازدواج هاي آن حضرت
با توجه به مطالب گذشته به اين نتيجه رسيديم که پيوندهاي زناشويي آن حضرت با اهداف و حکمت هاي والايي همراه بود. اما برخي از خرده گيران از نسبت هاي ناروا فروگذار نکردند و ضمن خرده گيري، انگيزه هاي ديگري براي ازدواج هاي آن حضرت برشمردند.
گوستاولوبون فرانسوي، شرق شناس نامدار در اين باره مي نويسد: «تنها چيزي که موجب انتقاد از اين پيامبر بي نظير شده است، علاقة او به زنان بود؛ با اين که تا سن پنجاه سالگي به همان زن نخستين خود (خديجه) اکتفا کرده بود، ولي اين علاقه در سنين آخر زندگي او آشکار شد، و آن جناب علاقه اي که به زنان داشت، هيچ گاه پوشيده نمي داشت، زيرا از سخنان او است که مي فرمايد: از دنياي شما سه چيز را دوست دارم، بوي خوش، زنان و نماز که نور چشم من است.
محمد به سن زناني که مي گرفت، اهميتي نمي داد، زيرا عايشة ده ساله را به همسري گرفت و با ميمونه که پنجاه و يک ساله بود، ازدواج کرد. محبت او به زنان چنان بود که روزي چشمش به زن زيد که پسر خواندة او بود بيفتاد و ميلي از آن زن در دل او پيدا شد، بدين خاطر شوهرش زيد آن زن را طلاق گفت که پيامبر(ص) با او ازدواج کند...». (12)
پيامبر اسلام (ص) چهار زن را در يک سال به همسري گرفت و شمار زناني که روي هم رفته گرفت، به پانزده زن مي رسد و در يک زمان شمارة آنان به يازده نفر رسيد. اروپاييان خيال
مي کنند اين شماره زياد است، ولي در نظر شرقي ها، افراطي در اين کار نشده است و اگر پيغمبر (ص) مي خواست به روش حکيم ترين و خردمندترين انبيا از نظر کتاب تورات تأسي
مي کرد و مي بايد خيلي بيش از اين زن بگيرد... و نيز مي نويسد: «بايد دانست موضوع تعدد زوجات چيزي نبود که محمد (ص) آورده باشد، بلکه تعدد زوجات چيزي بود که در ميان ملت هاي آسيا با اختلاف هاي مسلکي و نژادي که داشتند، پيش از آمدن او مرسوم بود و اکنون نيز در ميان آن ها شايع است». (13)
پي نوشت ها:
1. عذر تقصير به پيشگاه محمد، ترجمه سيد غلامرضا سعيدي، ص 35.
2. سوره احزاب، آيه 29.
3. فرازهايي از اسلام، ص 174.
4. ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 286.
5. محمد پيامبري که از نو بايد شناخت، ص 207، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، عقيقي بخشايشي.
6. همان، ص 181.
7. سوره احزاب، آيه 4.
8. سوره احزاب، آيه 37.
9. تفسير المنار، ج 4، ص 370، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، ص 77.
10. تاريخ تمدن اسلام و عرب، ص 116 به بعد.
11. همان ، ص 124.
12. سوره نحل، آيه 58.
13. وسايل الشيعه، ج 14، ص 8.
پاسخ سوال دوم:
پيامبر خدا(ص) در زمان ارتحال، نه همسر داشتند:1. عايشه دختر ابوبکر؛ 2. حفصه دختر عمر؛ 3. ام سلمه دختر ابو اميه؛ 4. زينب دختر حجش ؛ 5. ميمونه دختر حارث؛ 6. ام حبيبه دختر ابوسفيان؛ 7. صفيه دختر حي ابن اخطب؛ 8. جويريه دختر حارث؛ 9. سوده دختر زمعه.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید