سيره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده اين است که دين از سياست جدا نيست؛ زيرا خود آن حضرت ضمن تشکيل حکومت مسؤوليت اجرايي و قضايي آن را بر عهده داشت. اميرالمومنين علي(عليهم السلام) نيز حکومتي بر اساس عدل و اجراي دستورات الهي بنا نهاد و حکومت کوتاه مدت امام حسن(عليهم السلام)، قيام خونين امام حسين(عليهم السلام) و مشروع ندانستن حکومتهاي وقت از سوي ديگر امامان(عليهم السلام) همه بيان کننده اين واقعيت هستند که تشکيل حکومت از ضروريات دين اسلام است. آيات فراواني در اين زمينه وجود دارد؛ از جمله: 1- لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ...[1] يعني: به راستي که پيامبران را با پديدههاي روشنگر فرستاديم و همراه آنان کتاب و ميزان نازل کرديم، تا مردم به دادگري برخيزند و آهن را که در آن نيروي سخت و سودهاي فراوان براي مردم است پديد آورديم... . 2- يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا...[2] يعني: اي مؤمنان براي خدا برخيزيد و به عدل و شهادت دهيد . 3- وَ لَقَدْ بَعَثْنا في کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...[3] يعني : و به راستي در هر امتي پيامبري فرستاديم که خداوند را بندگي کنيد و از بندگي طاغوت دوري جوييد... ، 4- « وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصيراً يعني: چيست شما را که در راه خدا و ضعيف شدگان جامعه، از مردان، زنان و کودکان کارزار نمي کنيد؟! آنان که مي گويند: پروردگارا! ما را از اين قريه(جامعه) بيرون بر و رها ساز که اهلش ستمکار است و قرار ده براي ما از جانب خودت سرپرست و ياوري و قرار ده از نزد خودت ياري کنندهاي. [4] 5- يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ... [5] يعني: اطاعت کنيد از خدا و پيامبر و صاحبان فرمان از خودتان ، و آيات متعدد بسياري که در آنها سخن از کتاب، ميزان، آهن و منافع آن، شهادت به قسط و داد، دوري از طاغوت، جنگ در راه خدا و مستضعفان، نجات محرومان، هجرت در راه خدا و... است و بديهي است که اينها از مقولههاي اجتماعي است که در کتاب الهي به آن فرمان داده شده است. البته شرح و تفسير هر کدام از اين آيات و چگونگي اثبات ضرورت تشکيل حکومت به وسيله پيامبران ور هبران الهي، نيازمند ارائه مباحث طولاني است که در حوصله يک نامه نمي گنجد. در اينجا تنها به مهمترين مباني انديشههاي سياسي مربوط به تشکيل حکومت و ارتباط دين و سياست اشاره مي شود: 1. اثبات حاکميت ولايت و سرپرستي همهجانبه مادي و معنوي، دنيوي و اخروي براي خدا، رسول و اولياي خاص او،(مائده، آيه 55 - يوسف، آيه 40 - مائده، آيه 42 و 43). 2. اثبات امامت و رهبري سياسي - اجتماعي براي پيامبر(ص)، امام(عليهم السلام) و منصوبين از ناحيه آنان،(نساء، آيه 58 و 59 - مائده، آيه 67). 3. اثبات حکومت و خلافت در زمين براي برخي از پيامبران گذشته مانند حضرت داود(عليهم السلام) و سليمان(عليهم السلام)،(ص، آيات 20 و 26 - نمل آيات 26 و 27 - نساء، آيه 54). 4. قرآن، داوري و فصل خصومت در ميان مردم را از وظايف پيامبران الهي معرفي مي کند، نساء، آيات 58 و 65 - مائده، آيه 42 - انبياء، آيه 78 - انعام، آيه 89). 5. دعوت به کار شورايي و جمعي کردن،(شوري، آيه 38 - آل عمران، آيه 159) 6. مبارزه با فساد و تباهي، ظلمزدايي و عدلگستري جزو وظايف اصلي اهل ايمان است،(بقره، آيه 279 - هود، آيه 113 - نساء، آيه 58 - نحل، آيه 90 - ص، آيه 28 - حج، آيه 41). 7. احترام به حقوق انسانها و کرامتبخشي به انسان از اصول سياست اديان الهي است،(اسراء، آيه 70 - آل عمران، آيه 19 - نساء، آيه 32). 8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوتها، مستکبران و ستمگران و نيز تهيه امکانات دفاعي،(بقره، آيه 218 - تحريم، آيه 9 - نساء، آيه 75 - انفال، آيه 60 - اعراف، آيه 56). 9. عزت و آقايي را مخصوص خدا واهل ايمان دانستن و نفي هرگونه سلطهپذيري و ذلت،(منافقون، آيه 8 - محمد، آيه 35 - هود، آيه 113 - آل عمران، آيه 146 و 149). 10. تبيين و تعيين حقوق متقابل والي و مردم،(نهجالبلاغه، خطبه 216، ص 335 و 336). 11. اثبات سلطنت و حکومت براي برخي از حاکمان صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنين،(بقره، آيه 246 و 247 - کهف، آيات 83 - 98) 12. اختصاص دادن حقوق مهم و کلان مالي به ولي امر مسلمين و حکومت اسلامي جهت مصرف در مصالح جامعه،(اصول کافي، باب صلة الامام و باب الفيء والانفال و تفسير الخمس). از آنچه گذشت روشن مي شود که جدايي دين از سياست در مورد اسلام به هيچ وجه صادق نيست و بخش عظيمي از معارف و آموزههاي اسلامي شامل مسائل سياسي و اجتماعي است. به تعبير حضرت امام در ميان حدود 57، 58 کتاب فقهي، تنها 7،8 تاي آنها مربوط به مسائل عبادي صرف است و بقيه آنها در حوزه مسايل سياسي، اجتماعي، قضايي و مناسبات اساسي است. پي نوشت ها: [1]. حديد، 25 [2]. مائده، 8 [3]. نحل، 36 [4]. نساء، 75 [5]. نساء، 59
نظر خودتان را ارسال کنید