مفهوم لااکراه فی الدین را بیان کنید؟

متن سوال: 
با عرض سلام و آرزوي موفقيت روز افزون براي شما لطف نموده در مورد آيه ي شريف ( لا اکراه في الدين .... ) توضيح دهيد.

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم براي درک معناي ايه لازم است به تمام ايه توجه داشته باشيد: «لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يکفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقى لا انفصام لها و الله سميع عليم‏» (بقره/256 ) يعنى: اجبارى در دين نيست; (زيرا) راه هدايت از گمراهى آشکار شده است . پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ايمان آورد، در واقع به رشته‏اى محکم چنگ زده است که هرگز گسستى براى آن نخواهد بود و خداوند شنوا و داناست . در واقع خداوند متعال اين حکم تشريعى را با دنباله آيه: «قد تبين الرشد من الغى‏» ، توضيح مى‏دهد و اين قسمت آيه (قد تبين . .). در واقع علتى براى قسمت اول آيه (لا اکراه . .). است; بدين معنا که يک دستور دهنده حکيم و يک مربى عاقل در صورتى در امرى مهم به اجبار و اکراه رو مى‏آورد که هيچ راهى براى بيان حقيقت وجود نداشته باشد; يا به خاطر اين‏که سطح فهم و درک طرف مقابل پايين و نارساست و يا به خاطر علتهاى ديگرى که موجب مى‏شود آن فرد حکيم براى اجراى حکم خود متوسل به اجبار شود يا دستور به تقليد بدهد و يا راه‏هاى مناسب ديگرى را برگزيند; اما در امر مهمى که هر دو طرف خير و شر و صواب و ناصواب آن آشکار است و به علاوه، نوع پاداش و جزايى هم که به انجام يا ترک آن امر مهم تعلق مى‏گيرد، بيان شده است، ديگر نيازى به اجبار و اکراه نيست; بلکه انسان اختيار دارد هر يک از دو طرف قضيه و عاقبت ثواب يا عقاب آن را براى خودش انتخاب کند . بنابراين، بشر در زندگى داراى حق انتخاب است و اين از بزرگترين حقوق انسان مى‏باشد . جمله «لا اکراه فى الدين‏» نيز به همين مطلب اشاره دارد . يکى از تلاشهاى پيامبران نيز کوشش براى تحقق اين حق در جوامع انسانى است . اصولا بر اساس حق انتخاب است که تکليف و ثواب و عقاب معنا پيدا مى‏کند . اما نکته مهم اين است که اين حق انتخاب الزاما به معناى صحت انتخاب نيست; بلکه انتخاب بشر ممکن است صحيح و ممکن است ناصحيح باشد . جمله «قد تبين الرشد من الغى‏» نيز که در ادامه «لا اکراه فى الدين‏» آمده است، اشاره به مساله صحت انتخاب دارد; اما متاسفانه بسيارى از افراد فقط به جمله اول توجه مى‏کنند و بر اساس آن، بشر را داراى حق انتخاب مى‏دانند; اما نسبت‏به اين مساله که کدام انتخاب صحيح است و اساسا ملاک انتخاب صحيح در اسلام چيست، توجهى نمى‏کنند . اين افراد احيانا گمان مى‏کنند که چون بشر داراى حق انتخاب است، پس مى‏تواند هر چه را که مى‏خواهد انتخاب کند و هيچ مشکلى هم پيش نمى‏آيد و به عبارتى ديگر، حق انتخاب را با صحت انتخاب مساوى مى‏دانند; در حالى که مى‏دانيم اگر حق انتخاب به معناى صحت انتخاب بود، ديگر هدايت و گمراهى معنا نداشت و پاداش کيفر بى معنا بود; چون گمراهى پيش نمى‏آيد تا نياز به کيفر باشد . همچنين، اگر حق انتخاب به معناى صحت انتخاب بود، اين همه دلهره و نگرانى پيش از انتخاب به وجود نمى‏آمد و پس از انتخاب هم پشيمانى معنايى نداشت و خلاصه، اگر حق انتخاب مستلزم صحت انتخاب بود، اشتباهى در زندگى اتفاق نمى‏افتاد . از اين رو، با آن که خداوند متعال به بشر حق انتخاب بخشيده است; در کنار آن پيامبران را فرستاد تا انتخاب صحيح را به بشر نشان دهند و او را از گمراهى و نتايج آن نجات بخشند . نکته ديگر درباره حق انتخاب عقيده اين است که انسان بايد از نتايج انتخاب خود آگاه باشد و آنها را بپذيرد . بشر، بر اساس حق انتخاب مى‏تواند راهى را که انبيا نشان داده‏اند، بپذيرد يا نپذيرد; اما بايد به نتيجه پذيرش يا عدم پذيرش خود توجه کند . و حضرت امام مي فرمايند: راه آخرت راهي است که جز با قدم اختيار نمي توان آن را پيمود سعادت بازور حاصل نشود، فضيلت وعمل صالح بدون اختيار فضيلت نيست وعمل صالح نمي باشد وشايد معناي آيه شريفه ((لااکراه في الدين))نيزهمين باشد بلي ، آنچه درآن اِعمال اکراه و اجبارمي توان نمود صورت دين الهي است نه حقيقت آن. (1) آيت الله مصباح نيز در اين زمينه فرمودند : دين داراي سه بخش اعتقاد قلبي ، اقرار زباني وعمل به دستورات ديني است، اما رکن اساسي دين اعتقاد قلبي وباور است وبه همين دليل هيچ کس را نمي توان مجبور به پذيرش اعتقادي خاص کرد معتقدات هر کس در صندوقچه فکر وقلب اوست که براي کسي دسترسي به آنجا ممکن نيست ومعناي آيه شريفه بيان همين امر واقعي وتکويني است که گوهر دين قابل اکراه واجبار نيست . (2) از ديگر شواهد بحث نحوه بيان آيه شريفه است چنانکه فرمود : لااکراه ( يعني اکراهي در دين نيست ) واين بدين معناست که امکان تحقق چنين امري (اجبار در دين ـ اعتقاد قلبي ) وجود ندارد که اگر امکانش بود فعل نهي استعمال مي‌شد بدين صورت که : (( لا تکره )) (اجبار نکنيد ) چنانکه در آياتي ديگر مي فرمايد : ((لا تکرهوا فتياتکم علي البغاء))(3) (دخترانتان را به فحشاء مجبور نکنيد . اگر فردى به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبيعى و معمولى به آن ايمان مى‏آورد. قرآن مى‏گويد: «لا اکراه فى الدين؛ در پذيرش عقيده اکراه نيست». اصولاً عقيده با اکراه سازگار نيست. اين سخن درستى است اما قرآن به دنبال سخن مذکور مى‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغى؛ راه راست از راه‏هاى انحرافى و نادرست روشن است».(4) يعنى وقتى راه رشد و حقيقت آشکار است، دليلى براى اکراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذيرا است. اما انسان حق ندارد از آزادى سوءاستفاده کند و به بهانه آزادى، اعتقادات را به باد مسخره بگيرد؛ اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است. و... پي نوشت ها: 1.آداب الصلوه، حضرت امام خميني ،ص 37 2. پرسش ها وپاسخها ، آيت الله مصباح ، ج 4، ص 38 3. سوره نور ، آيه 33 4. بقره (2) آيه 256 موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها