آیا در قران آیه ای مبنی بر خمس وجود دارد؟

متن سوال: 
1.با توجه به آيه 41 انفال، منظور از غنيمت چيست؟ 2. آيا برداشت: خمس ، 5/1 سود کسب است که انفاق آن واجب ميباشد درست است؟ در غير اين صورت لطفا با توجه به اين آيه، خمس را در جمله اي معنا کنيد.

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساکينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلي‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلي‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ [1] و اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان که دو گروه به هم رسيدند نازل کرده‏ايم ايمان آورده‏ايد، بدانيد که هر گاه چيزي به غنيمت گرفتيد خمس آن از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و در راه ماندگان است. و خدا به هر چيز تواناست. تفسير: خمس يک دستور مهم اسلامي: در آغاز اين سوره...] آمده است که[ پاره‏اي از مسلمانان بعد از جنگ بدر بر سر تقسيم غنائم جنگي مشاجره کردند و خداوند براي ريشه کن ساختن ماده اختلاف غنائم را دربست در اختيار پيامبر گذاشت تا هر گونه صلاح مي‏داند آن را مصرف کند و پيامبر آنها را در ميان جنگجويان به طور مساوي تقسيم کرد. ... در آغاز آيه مي‏فرمايد: بدانيد هر گونه غنيمتي نصيب شما مي‏شود يک پنجم آن، از آن خدا و پيامبر و ذي القربي (امامان اهل بيت) و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه (از خاندان پيامبر) مي‏باشد (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ). و براي تاکيد اضافه مي‏کند: که اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدايي حق از باطل، روزي که دو گروه مؤمن و کافر در مقابل هم قرار گرفتند، نازل کرديم ايمان آورده‏ايد بايد به اين دستور عمل کنيد و در برابر آن تسليم باشيد (إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلي‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ). در اينجا توجه به اين نکته لازم است: با اينکه روي سخن در اين آيه به مؤمنان است، زيرا پيرامون غنائم جهاد اسلامي بحث مي‏کند و معلوم است مجاهد اسلامي مؤمن است، ولي با اين حال مي‏گويد: اگر ايمان به خدا و پيامبر آورده‏ايد اشاره به اينکه نه تنها ادعاي ايمان نشانه ايمان نيست بلکه شرکت در ميدان جهاد نيز ممکن است نشانه ايمان کامل نباشد و اين عمل به خاطر اهداف ديگري انجام گيرد، مؤمن کامل کسي است که در برابر همه دستورات مخصوصا دستورات مالي تسليم باشد و تبعيضي در ميان برنامه‏هاي الهي قائل نگردد. و در پايان آيه اشاره به قدرت نامحدود الهي کرده مي‏گويد و خدا بر همه چيز قادر است (وَ اللَّهُ عَلي‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ). يعني با اينکه در ميدان بدر از هر نظر شما در اقليت قرار داشتيد و دشمن ظاهرا از هر نظر برتري چشمگيري داشت خداوند قادر توانا آنها را شکست داد و شما را ياري کرد تا پيروز شديد.[2] ]حال ببينيم[ منظور از ذي القربي چيست؟ منظور از ذي القربي در اين آيه همه خويشاوندان نيست و نه همه خويشاوندان پيامبر ص بلکه امامان اهل بيت هستند دليل بر اين موضوع روايات متواتري است که از طرق اهل بيت پيامبر ص نقل شده است.[3] و در کتب اهل سنت نيز اشاراتي به آن وجود دارد. بنا بر اين آنها که يک سهم از خمس را متعلق به همه خويشاوندان پيامبر مي‏دانند در برابر اين سؤال قرار مي‏گيرند که اين چه امتيازي است که اسلام براي اقوام و بستگان پيامبر ص قائل شده است، در حالي که مي‏دانيم اسلام ما فوق نژاد و قوم و قبيله است. ولي اگر آن را مخصوص امامان اهل بيت بدانيم با توجه به اينکه آنها جانشينان پيامبر و رهبران حکومت اسلامي بوده و هستند علت دادن اين يک سهم از خمس به آنها روشن مي‏گردد، به تعبير ديگر سهم خدا و سهم پيامبر و سهم ذي القربي هر سه سهم متعلق به رهبر حکومت اسلامي است، او زندگي ساده خود را از آن اداره مي‏کند و بقيه را در مخارج گوناگوني که لازمه مقام رهبري امت است مصرف خواهد نمود، يعني در حقيقت در نيازهاي جامعه و مردم. بعضي از مفسران اهل سنت مانند نويسنده المنار چون ذي القربي را همه خويشاوندان دانسته است، براي پاسخ اشکال فوق به دست و پا افتاده و براي حکومت اسلامي پيامبر تشريفاتي قائل شده و او را موظف دانسته که قوم و قبيله خويش را بوسيله اموال گرد خود نگاه دارد!، روشن است که چنين منطقي به هيچ وجه با منطق حکومت جهاني و انساني و حذف امتيازات قبيلگي سازگار نيست ... [منظور از يتيمان، مسکينان و واماندگان ... ] منظور از يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه تنها ايتام و مساکين و ابناء سبيل بني هاشم و سادات مي‏باشند، اگر چه ظاهر آيه مطلق است و قيدي در آن ديده نمي‏شود، دليل ما بر اين تقييد روايات زيادي است که در تفسير آيه از طرق اهل بيت وارد شده و مي‏دانيم بسياري از احکام در متن قرآن به طور مطلق آمده ولي شرائط و قيود آن بوسيله سنت بيان شده است و اين منحصر به آيه مورد بحث نيست تا جاي تعجب باشد. به علاوه با توجه به آنکه زکاة بر نيازمندان بني هاشم به طور مسلم حرام است بايد احتياجات آنها از طريق ديگري تامين گردد و اين خود قرينه مي‏شود بر اينکه منظور از آيه فوق خصوص نيازمندان بني هاشم است لذا، در احاديث مي‏خوانيم که امام صادق ع مي‏فرموده خداوند هنگامي که زکاة را بر ما حرام کرد خمس را براي ما قرار داد بنا بر اين زکاة بر ما حرام است و خمس حلال [4] آيا غنائم منحصر به غنائم جنگي است؟ موضوع مهم ديگري که در اين آيه بايد مورد بررسي دقيق قرار گيرد و در حقيقت قسمت عمده بحث در آن متمرکز مي‏گردد، اين است که لفظ غنيمت که در آيه آمده است تنها شامل غنائم جنگي مي‏شود يا هر گونه در آمدي را در بر مي‏گيرد؟!. در صورت اول آيه تنها خمس غنائم جنگي را بيان مي‏کند و براي خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده کرد و هيچ مانعي ندارد که قرآن به قسمتي از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمت‏هاي ديگري در سنت بيان شود. مثلا در قرآن مجيد نمازهاي پنجگانه روزانه صريحا آمده است، و همچنين به نمازهاي طواف که از نمازهاي واجبه است اشاره شده، ولي از نماز آيات که مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شيعه و سني است ذکري به ميان نيامده است، و هيچکس را نمي‏يابيم که بگويد چون نماز آيات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنت پيامبر آمده نبايد به آن عمل کرد، و يا اينکه چون در قرآن به بعضي از غسل‏ها اشاره شده و سخن از ديگر غسل‏ها به ميان نيامده است بايد از آن صرف نظر کرد، اين منطقي است که هيچ مسلماني آن را نمي‏پذيرد. بنا بر اين هيچ اشکالي ندارد که قرآن تنها قسمتي از موارد خمس را بيان کرده باشد و بقيه را موکول به سنت نمايد و نظير اين مسئله در فقه اسلام بسيار زياد است. ولي با اين حال بايد ببينيم که غنيمت در لغت و در نظر عرف چه معني مي‏دهد؟! آيا راستي منحصر به غنائم جنگي است و يا هر گونه در آمدي را شامل مي‏شود؟ آنچه از کتب لغت استفاده مي‏شود، اين است که در ريشه معني لغوي اين کلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مي‏آيد، نيفتاده است، بلکه هر در آمدي را شامل مي‏شود، به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد دانشمندان و ادباي عرب است اشاره مي‏کنيم: در کتاب لسان العرب جلد دوازدهم مي‏خوانيم و الغنم الفوز بالشي‏ء من غير مشقة ... و الغنم، الغنيمة و المغنم الفي‏ء ... و في الحديث الرهن لمن رهنه له غنمه و عليه غرمه، غنمه زيادته و نمائه و فاضل قيمته ... و غنم الشي‏ء فاز به ... : غنم يعني دسترسي يافتن به چيزي بدون مشقت، و غنم و غنيمت و مغنم به معني في‏ء است (في‏ء را نيز در لغت به معني چيزهايي که بدون زحمت به انسان مي‏رسد ذکر کرده‏اند ...) و در حديث وارد شده که گروگان در اختيار کسي است که آن را به گرو گرفته، غنيمت و منافعش براي اوست و غرامت و زيانش نيز متوجه اوست و نيز غنم به معني زيادي و نمو و اضافه قيمت است، و فلان چيز را به غنيمت گرفت يعني به او دست‏رسي پيدا کرد. و در کتاب تاج العروس جلد نهم مي‏خوانيم و الغنم الفوز بالشي‏ء بلا مشقة : غنيمت آن است که انسان بدون زحمت به چيزي دست يابد . در کتاب قاموس نيز غنيمت بهمان معني فوق ذکر شده است. و در کتاب مفردات راغب مي‏خوانيم غنيمت از ريشه غنم به معني گوسفند گرفته شده و سپس مي‏گويد ثم استعملوا في کل مظفور به من جهة العدي و غيره يعني: سپس در هر چيزي که انسان از دشمن و يا غير دشمن به دست مي‏آورد به کار رفته است حتي کساني که يکي از معاني غنيمت را غنائم جنگي ذکر کرده‏اند انکار نمي‏کنند که معني اصلي آن معني وسيعي است که به هر گونه خيري که انسان بدون مشقت به آن دست يابد گفته مي‏شود. در استعمالات معمولي نيز غنيمت در برابر غرامت ذکر مي‏شود، همان طور که معني غرامت معني وسيعي است و هر گونه غرامت را شامل مي‏شود غنيمت نيز معني وسيعي دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظه‏اي گفته مي‏شود اين کلمه در نهج البلاغه در موارد زيادي به همين معني آمده است، در خطبه 76 مي‏خوانيم اغتنم المهل : فرصت‏ها و مهلت‏ها را غنيمت بشماريد . و در خطبه 120 مي‏فرمايد من اخذها لحق و غنم : کسي که به آئين خدا عمل کند به سر منزل مقصود مي‏رسد و بهره مي‏برد در نامه 53 به مالک اشتر مي‏فرمايد: و لا تکونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اکلهم : در برابر مردم مصر همچون حيوان درنده‏اي مباش که خوردن آنها را غنيمت و در آمدي براي خود فرض کني . و در نامه 45 به عثمان بن حنيف مي‏فرمايد: فو اللَّه ما کنزت من دنياکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا : به خدا سوگند از دنياي شما طلايي نياندوختم و از غنائم و در آمدهاي آن اندوخته‏اي فراهم نکردم . و در کلمات قصار، در جمله 331 مي‏فرمايد ان اللَّه جعل الطاعة غنيمة الاکياس : خداوند اطاعت را غنيمت و بهره هوشمندان قرار داده است . و در نامه 41 مي‏خوانيم و اغتنم من استقرضک في حال غناک : هر کس در حال بي‏نيازيت از تو قرضي بخواهد غنيمت بشمار. و نظير اين تعبيرات بسيار فراوان است که همگي نشان مي‏دهد غنيمت منحصر به غنائم جنگي نيست. و اما مفسران: بسياري از مفسران که در زمينه اين آيه به بحث پرداخته‏اند صريحا اعتراف کرده‏اند که غنيمت در اصل معني وسيعي دارد و شامل غنائم جنگي و غير آن و به طور کلي هر چيزي را که انسان به دون مشقت فراواني به آن دست يابد مي‏شود حتي آنها که آيه را به خاطر فتواي فقهاي اهل تسنن مخصوص غنائم جنگي دانسته‏اند باز معترفند که در معني اصلي آن اين قيد وجود ندارد بلکه به خاطر قيام دليل ديگري اين قيد را به آن زده‏اند. قرطبي مفسر معروف اهل تسنن در تفسير خود، ذيل آيه چنين مي‏نويسد غنيمت در لغت خيري است که فرد يا جماعتي با کوشش به دست مي‏آورند ... و بدانکه اتفاق (علماي تسنن) بر اين است که مراد از غنيمت در آيه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالي است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم مي‏رسد، ولي بايد توجه داشت که اين قيد همانطور که گفتيم در معني لغوي آن وجود ندارد، ولي در عرف شرع، اين قيد وارد شده است [5] فخر رازي در تفسير خود تصريح مي‏کند که: الغنم الفوز بالشي‏ء غنيمت اين است که انسان به چيزي دست يابد و پس از ذکر اين معني وسيع از نظر لغت مي‏گويد: معني شرعي غنيمت (به عقيده فقهاي اهل تسنن) همان غنائم جنگي است [6]. و نيز در تفسير المنار غنيمت را به معني وسيع ذکر کرده و اختصاص به غنائم جنگي نداده اگر چه معتقد است بايد معني وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعي مقيد به غنائم جنگي کرد[7] در تفسير روح المعاني نوشته آلوسي مفسر معروف سني نيز چنين آمده است که: غنم در اصل به معني هر گونه سود و منفعت است [8] در تفسير مجمع البيان نخست غنيمت را به معني غنائم جنگ تفسير کرده، ولي به هنگام تشريح معني آيه چنين مي‏گويد: قال اصحابنا ان الخمس واجب في کل فائدة تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التجارات، و في الکنوز و المعادن و الغوص و غير ذلک مما هو مذکور في الکتب و يمکن ان يستدل علي ذلک بهذه الاية فان في عرف اللغة يطلق علي جميع ذلک اسم الغنم و الغنيمة[9] علماي شيعه معتقدند که خمس در هر گونه فايده‏اي که براي انسان فراهم مي‏گردد واجب است اعم از اينکه از طريق کسب و تجارت باشد، يا از طريق گنج و معدن، و يا آنکه با غوص از دريا خارج کنند، و ساير اموري که در کتب فقهي آمده است، و مي‏توان از آيه بر اين مدعي استدلال کرد، زيرا در عرف لغت به تمام اينها غنيمت گفته مي‏شود. شگفت‏آور اين که بعضي از مغرضان که گويا براي سم‏پاشي در افکار عمومي ماموريت خاصي دارند در کتابي که در زمينه خمس نوشته‏اند دست به تحريف رسوايي در عبارت تفسير مجمع البيان زده، قسمت اول گفتار او را که متضمن تفسير غنيمت به غنائم جنگي است ذکر کرده ولي توضيحي را که در باره عموميت معني لغوي و معني آيه در آخر بيان کرده است، به کلي ناديده گرفته و يک مطلب دروغين به اين مفسر بزرگ اسلامي نسبت داده‏اند، مثل اينکه فکر مي‏کرده‏اند تفسير مجمع البيان تنها در دست خود آنها است و ديگري آن را مطالعه نخواهد کرد، و عجيب اين است که اين خيانت را تنها در اين مورد مرتکب نشده، بلکه در موارد ديگر نيز آنچه به سود بوده گرفته، و آنچه به زيان بوده است ناديده گرفته‏اند. در تفسير الميزان نيز با استناد به سخنان علماي لغت تصريح شده که غنيمت هر گونه فايده‏اي است که از طريق تجارت يا کسب و کار و يا جنگ به دست انسان مي‏افتد و مورد نزول آيه گرچه غنائم جنگي است ولي مي‏دانيم که هيچ گاه مورد عموميت مفهوم آيه را تخصيص نمي‏زند [10] از مجموع آنچه گفته شد چنين نتيجه گرفته مي‏شود که: آيه غنيمت معني وسيعي دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتي را شامل مي‏شود زيرا معني لغوي اين لفظ عموميت دارد و دليل روشني بر تخصيص آن در دست نيست. تنها چيزي که جمعي از مفسران اهل تسنن روي آن تکيه کرده‏اند اين است که آيات قبل و بعد در زمينه جهاد وارد شده است و همين موضوع قرينه مي‏شود که آيه غنيمت نيز اشاره به غنائم جنگي باشد. در حالي که مي‏دانيم شان نزول‏ها و سياق عموميت آيه را تخصيص نمي‏زنند و به عبارت روشن‏تر هيچ مانعي ندارد که مفهوم آيه يک معني کلي و عمومي باشد و در عين حال مورد نزول آيه غنائم جنگي که يکي از موارد اين حکم کلي است بوده باشد و اينگونه احکام در قرآن و سنت فراوان است که حکم کلي است و مصداق جزئي است: مثلا در آيه 7 سوره حشر مي‏خوانيم ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا : هر چه پيامبر براي شما مي‏آورد بگيريد و هر چه از آن نهي مي‏کند خود داري کنيد . اين آيه يک حکم کلي در باره لزوم پيروي از فرمانهاي پيامبر ص بيان مي‏کند در حالي که مورد نزول آن اموالي است که از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان مي‏افتد (و اصطلاحا به آن في‏ء گفته مي‏شود). و نيز در آيه 233 سوره بقره يک قانون کلي به صورت لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها : هيچ کس بيش از آنچه قدرت دارد تکليف نمي‏شود بيان شده در حالي که مورد آيه در باره اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانايي خود به آنها اجرت بدهد، ولي آيا ورود آيه در چنين مورد خاصي مي‏تواند جلو عموميت اين قانون (عدم تکليف به ما لا يطاق) را بگيرد؟! خلاصه اينکه: آيه در ضمن آيات جهاد وارد شده ولي مي‏گويد: هر در آمدي از هر موردي عايد شما شود که يکي از آنها غنائم جنگي است خمس آن را بپردازيد مخصوصا ما موصوله و شي‏ء که دو کلمه عام و بدون هيچ گونه قيد و شرطند اين موضوع را تاييد مي‏کنند.[11] موفق باشيد. [1] . آيه 41 انفال [2] . تفسير نمونه، ج‏7، ص: 171 و 172 [3] . به کتاب وسائل الشيعه جلد ششم بحث خمس مراجعه شود. [4] . وسائل الشيعه جلد ششم بحث خمس و تفسير مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث از طرق اهل سنت نيز در اين زمينه رواياتي نقل شده که به زودي به آن اشاره خواهد شد. [5] . جلد 4 صفحه: 2840. [6] . فخر رازي جلد 15 صفحه 164 [7] . تفسير المنار جلد: 10 صفحه 3- 7. [8] . تفسير روح المعاني جلد: 10 صفحه: 2. [9] . تفسير مجمع البيان جلد 4 صفحه: 544- 543. [10] . الميزان جلد 9 صفحه: 89. [11] . تفسير نمونه، ج‏7، ص: 174 تا ص: 181

پربازدیدترین ها