چرا پیامبر در جنگ بنی قریظه دستور دادند اسیران را بکشند؟

متن سوال: 
يکي از جنگ هاي پيامبر غزوه ي بني غريظه است. که علت ان شکستن پيمان با مسلمانان و شرکت در جنگ و همکاري با کفار بوده است. بعد از ان نيز مسلمانان به دستور پيامبر به آن ها حمله کردند. در قران بارها به رحم و جوانمردي نسبت به اسيران اشاره شده است. پس چرا پيامبر دستور گردن زدن تعداد زيادي از مردان انان را داد؟ علاوه بر ان چرا پيامبر بر اسير کردن زنان و کودکان ان ها راضي شد درصورتي که در ايه 18 سوره ي فاطر به اين مطلب اشاره شده که گناهان کسي را ديگري بر عهده نميگيرد؟

1. ميان پيامبر و بني‌قريظه و دو طايفه ديگر يهود، پيماني منعقد شده بود که براساس آن، تعهد کرده بودند که هرگز عليه پيامبر و ياران وي قدمي برندارند. با دست و زبان به آنان صدمه‌اي نرسانند، نيز اسلحه و مرکب در اختيار دشمنان حضرت قرار ندهند. اگر برخلاف اين رفتار نمودند، پيامبر با آنان همانند دشمن رفتار نمايد.(1) 2. يهود بني‌قريظه، در جريان جنگ احزاب، شهر مدينه را دچار ناامني کردند. براي ترساندن مسلمانان به خانه‌هاي آنان ريختند. اگر مراقبت پيامبر نبود و گروهي را براي استقرار امنيت در شهر، از لشکرگاه به داخل شهر اعزام نمي‌کرد، چه بسا نقشه شوم بني قريظه عملي مي‌شد. شهر به دست آنان سقوط مي‌کرد. مجاهدان مسلمان را مي‌کشتند و اموال شان را به غنيمت مي‌گرفتند.زنان و اولاد آنان را اسير مي‌کردند.(2) 3. حکم تورات درباره جنگ چنين است: «هنگامي که به قصد نبرد، آهنگ شهري نموديد، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن. چون بر شهر مسلط گشتي، همه مردان را از دم تيغ بگذران، ولي زن‌ها و کودکان و حيوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنيمت بردار».(3) 4. به روايت تاريخ مجازات يهوديان بني‌قريظه، بر اساس حکم تورات انجام شد. سعد با بني‌قريظه هم‌پيمان بود و بني‌قريظه پذيرفتند به هر صورت که سعد داوري کند، بپذيرند. او داوري کرد مردان آنان که در توطئه شرکت داشتند، کشته شوند؛ زنان و کودکان اسير گردند؛ اموال شان در اختيار مسلمانان قرار گيرد.(4) 5. پيامبر پذيرفته بود که يهود بني قريظه با وجود خيانت بزرگي که کرده بودند، مي‌توانستند اسلام بياورند، تا از جنايات آنان صرف نظر کند و آنان به زندگي خود ادامه دهند، ولي لجاجت کرده، بر دشمني نسبت به اسلام پافشاري کردند!(5) 6. پيش از بني‌قريظه، پيامبر(ص) يهوديان بني‌قينقاع و بني‌النضير را بخشيد؛ اما آنان رفتند و کفار قريش را تحريک کردند، که جنگ بدر و احزاب را عليه مسلمانان راه انداختند. صدمات و خسارات زيادي به مسلمانان وارد شد! اگر مجدداً به يهوديان اجازه مي‌دادند که از مدينه خارج شوند، باز عليه مسلمانان دست به توطئه و دشمني مي‌زدند. 7. گزارش‌ها درباره تعداد کساني که کشته شدند، بسيار متفاوت است. برخي تعداد آنان را چهل تن ذکر کرده و برخي بيش تر. ناهمگوني آمار، درستي گزارش‌ها را زير سؤال مي‌برد.(6) کساني که کشته شدند، جنگجويان و توطئه‌گران بني‌قريظه بودند، نه افراد ديگر. 8. يهوديان، در طول تاريخ سعي کرده‌اند که مظلوم نمايي کنند. آمار کشته‌هاي خود را که توسط مخالفان به قتل رسيده‌اند، همچنين چگونگي کشته شدن آنان را به صورتي جلوه دهند که نشانگر مظلوميت و مقاومت آنان در راه عقيده و ايمان باشد! بر همين اساس درباره کشته شدگان يهود در جنگ جهاني دوم، آمار بسيار متفاوت و اغراق آميز است. برخي شش ميليون، بعضي هشت ميليون و حتي نه ميليون تن آمده،‌ گروهي تعداد کشته‌ها را در اردوگاه «آشويتس» يک ميليون و 350 هزار تن نوشته‌اند! در اردوگاه‌هاي ديگر اختلاف نقل‌ها متجاوز از يک ميليون تن ذکر کرده‌اند.(7) در اين که تعدادي از جنايتکاران و توطئه‌گران يهوديان بني‌قريظه کشته شده‌اند، ترديدي نيست، ولي چند نفر و چه افرادي بودند، توسط چه کساني و چگونه کشته شدند، جاي بحث و ترديد فراواني است. از روحيه پيامبر(ص) و عفو و بخشش حضرت، مي‌توان برداشت کرد سران يا جنگجو‌يان شان(8)(که تعدادشان محدود بود) کشته شده‌اند. در اسلام اسيران عادي را اعدام نمي کنند اما کساني که از سران دشمن به حساب مي آيند يا اگر آزاد شوند از دشمني و جنگ دست بر نمي دارند، حاکم اسلامي مي تواند آنان را به قتل برساند. يهوديان بني قريظه که کشته شدند، جزو همين گروه بودند. با توجه به مطالب بيان شده، آنان اسيران جنگي به معناي خاص آن نبودند، بلکه در واقع پيمان شکناني بودند که از داخل به اسلام ضربه وارد کردند. حکم جاسوس را داشتند و جاسوس غير از اسير جنگي است. براي آگاهي بيش تر به کتاب: پيامبر و يهود حجاز، نوشته مصطفي صادقي مراجعه نماييد. پي‌نوشت‌ها: 1. جعفر سبحاني، فروغ ابديت، قم : مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي سال چاپ 1370 ش. ج1، ص 466، 2. همان، ص 155. 3. تورات،‌سفر تثنيه، فصل 20. 4. شيخ مفيد ارشاد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، ا نتشارات علميه اسلاميه، ج1، ص 98 ـ 99 5. همان، ص 103. 6. مصطفي صادقي، پيامبر(ص) و يهود حجاز،قم، بوستان کتاب،1382 ش،جاپ اول. ص 184-192 7. همان، ص 183. 8. جعفر مرتضي، الصحيح من سيرة‌النبي الاعظم، قم، دارالحديث للطباعه والنشر،1426 ق، چاپ اول ج12، ص 117

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها