آیا فقط شیعیان به بهشت می روند پس تکلیف پیروان ادیان و مذاهب دیگر چه می شود؟

متن سوال: 
ايا اعمال ديني اهل سنت هم مورد قبول واقع مي شود ؟ يعني تکليف يک ميليارد مسلمان سني مذهب چيست ؟

بسم الله الرّحمن الرّحيم
سلام عليکم
آيا تنها مسلمان‏ها, و از مسلمان‏ها تنها شيعيان به بهشت مي روند پس تکليف پيروان اديان و مذاهب ديگر چه مي شود؟

قرآن و روايات به طور صريح اعلام مى ‏دارد که تنها اسلام و تشيع که همان حقيقت اسلام ناب است از افراد پذيرفته مى‏شود و اين به معناى آن نيست که همه شيعيان اسمى وارد بهشت مى‏شوند؛
اما در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم مى‏شوند که هر يک حکمى جداگانه دارند:
يک. با اسلام و تشيع آشنا شده؛ ولى به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مى‏زنند. چنين افرادى به فرموده قرآن کريم اهل جهنم‏اند.
دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ يعنى، از وجود دينى به نام اسلام يا مذهبى به نام تشيع مطلع‏اند؛ ولى با وجود همه امکانات و شرايط لازم براى جست‏وجوى حقيقت اقدامى نمى‏کنند. چنين افرادى در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات مى‏شوند.
سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيرى ندارند؛ بلکه يا اصلاً به گوش‏شان نخورده يا آنکه امکان تحقيق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)...قبول کرده و به آن عمل نموده‏اند. چنين افرادى اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مى‏دهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقت‏خواهى آنان و آنچه فکر مى‏نمودند حق است، مى‏سنجد.
مطالب بالا از آيات و روايات استفاده مى‏شود که درباره آن توضيح مختصرى مى‏دهم:
يکم. مردم بر حسب وضع‏شان در برابر وعده و وعيدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسيم مى‏شوند: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر الله.
مؤمنان افرادى‏اند که به خداوند ايمان آورده‏اند و جايگاه‏شان بهشت است. البته اين گروه داراي «درجات» هستند که در آنها به «مخلصين»، «سابقون» و «اصحاب يمين» ياد مي شود.
کافران کسانى‏اند که از روى علم حق را شناخته‏اند؛ ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافته‏اند. اين گروه مقصراند و جايگاه‏شان به طور حتم جهنم است. که اين گروه نيز داراي «درکات» هستند و براساس شدت ستيزه جويي در طبقات جهنم قرار مي گيرند.
گروه مستضعف و مرجون الى الله نيز کسانى‏اند که داراى عذراند؛ يعنى، اگر نتوانسته‏اند به دين حق بپيوندند و بدان عمل بکنند، به لحاظ تقصير يا کوتاهى کردن آنان نبوده است؛ بلکه از جهت يک سلسله عواملى بوده که از اختيار آنها خارج بوده است. همين عوامل موجب جهل يا غفلت يا عمل نکردن آنان به دستورات دين اسلام شده است. بديهى است که چون اين صورت، ترک به اختيار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختيار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى. مرجع کار چنين کسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى که حکمت و رحمتش ايجاب عمل خواهد کرد.
دوم. آيات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب ياد شده، دلالت مى‏کند. خداوند در آن آيات عذر افراد را به دليل مستضعف بودن با شرايطى قبول کرده است.
در آيه 106 از سوره «توبه» هم کار اين گونه افراد را به خود خداوند احاله کرده است. مراد از «مستضعف» در اينجا فقر اقتصادى نيست؛ بلکه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدايت است. اين است که در آيات سوره «نساء» جمله (لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا» به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذکر شده است، از اين صفت مى‏توان دريافت که علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غير معاند هم مى‏شود. افزون بر اينها، آيه 286 سوره «بقره» بر همين گفته دلالت دارد؛ زيرا در ذيل آيه فوق اين مطلب آمده که انسان، هر چه خوبى کرده، به نفع او و هر چه بدى کرده بر ضرر او است. به طور روشن مفهوم سخن فوق اين خواهد بود که اگر چيزى به اکتساب، يعنى، آنچه مسؤوليتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤوليت براى انسان نخواهد داشت.
سوم. به عقيده علامه طباطبايى، معناى «مستضعف» علاوه بر اينکه افراد ساکن در سرزمينى را که بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دين اسلام در آنجا نيست، شامل مى‏شود؛. همچنين به فردى هم که ذهنش به يک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نيافته، شامل مى‏گردد؛ يعنى، شخصى که به حق رهبرى نشده و در عين حال از کسانى است که با حق عناد ندارد؛ بلکه طورى است که اگر حق برايش واضح گردد، از آن پيروى خواهد کرد؛ ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است. چنين کسى جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا که آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم که نمى‏شود راهى به حقيقت يافت.
براى اطلاع بيشتر رجوع کنيد به:
ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 80
اصول کافى، ج 3، باب کفر و ايمان.
مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 352
=====================
و اما در باره محبت امام علي(ع): رواياتي وارد شده که براي نمونه مي توانيد به کتاب وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي جلد اول مراجعه اي داشته باشيد. که ظاهر اين روايات اين است که هر کس محب علي(ع) نباشد وارد بهشت نمي شود ودر مقابل هم وارد شده که با محبت علي هيچ گناهي به انسان ضرر نمي زند. چنانچه در بحار الانوار نقل شده: «حب علي ابن ابي طالب حسنه لا تضر معها سيئه» يعني محبت علي(ع) حسنه اي است که با وجود آن هيچ گناهي به آدمي ضرر نمي زند. (بحارالانوار، چاپ کيهاني، ج 9، ص 401)
لکن نکته مهم فهم اين روايات و پي بردن به مقصود واقعي از اين روايات است و الا لازمه اخذ به ظاهر اين روايات اين است که اگر شخصي مسلمان و اهل تسليم و اعمال نيک بود و قلبي سليم داشت و در گوشه قاره آفريقا هيچ خبري از علي(ع) به او نرسيده و هيچ تقصيري هم در اين زمينه ندارد داخل بهشت نشود و در مقابل يک مدعي محبت علي(ع) که مرتکب معاصي مي شود مهر برائت از آتش بخورد و وارد بهشت شود. پس بايد ديد مقصود واقعي از اين روايات چيست که براي روشن شدن مفاد روايات تذکر چند نکته لازم است.
الف. اينکه در روايات و حتي آيات قرآن کريم تاکيد بر حب علي و اولادش [اهل البيت(ع)] شده بايد ديد جهت اين تأکيد چيست. روشن است که مهم شخصيت اينها است که در شخص آنها تجلي يافته. يعني اينکه ما مأمور به حب علي(ع) هستيم چون علي نمونه کامل انسان کامل و عدل محض و آينه تمام نماي تمام خوبيهاست. نه از آن جهت که نامش علي و فرزند ابوطالب است.
ب. محبت واقعي نشانه هايي دارد که از مهمترين آنها تسليم و تبعيت مطلق محب از محبوب است. قرآن کريم مي فرمايد: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني» «اي پيامبر به اينها بگو اگر خدا را دوست مي داريد مرا پيروي کنيد». (آل عمران، آيه 31)
پس اگر شخص ادعاء محبت داشته باشد ولي در عمل پيرو محبوب نباشد در حقيقت محب نيست و دروغ مي گويد. بفرموده امام صادق(ع):
تعصي الاله و انت تظهر حبه هذا لعمري في النعال يوسع
لو کان حبک صادقا لاطعته ان المحب لمن يحب مطيع
خدا را معصيت مي کني در حالي که مدعي محبت او هستي به جانم قسم که اين کار در ميان کار ما شگفت آور است. اگر محبت تو راستين مي بود او را اطاعت مي کردي زيرا که هر دوستي مطيع دوست خويش است. (اصول کافي ، جلد 2، ص 60، چاپ اسلاميه)
ج. کساني که حب علي(ع) را ندارند سه گونه هستند. که حکم هر کدام متفاوت است.
1. جاحدين، يعني کساني که با اينکه شخصيت علي(ع) را شناخته اند و مضمون آيات و روايات متواتر را درباره علي ديده اند و با کلمات بلند علي(ع) آشنايي دارند ولي از روي تعصب و عناد و لجاج و يا به تقليد متقدمين خود محب علي نيستند و مقام او را انکار مي کنند. بفرموده قرآن کريم: «فلما جائهم ما عرفوا کفروا به» ؛ بعد از شناخت به کفر و انکار برخاستند. (بقره، آيه 89)
2. مقصرين؛ کساني که در شناخت علي(ع) کوتاهي کرده اند و با اينکه امکان و توانايي براي شناخت مذهب تشيع و نمونه کامل انسانيت (علي(ع« داشته اند کوتاهي کرده اند و به تبع چون شخصيت علي(ع) را نشناخته اند محبتي هم از او ندارند چون محبت فرع شناخت است.
3. قاصرين؛ کساني که امکان و توانايي شناخت براي آنها نبوده و اساسا اين سؤال به ذهن آنها خطور نکرده. لکن اگر سؤال پيش مي آمد و تحقيق مي کردند و شخصيت واقعي علي(ع) را درک مي کردند از ... او مي شدند.
د. نکته آخر اينکه چه کسي وارد بهشت مي شود يا نمي شود، تحت اراده و قدرت خداوند است و ما فقط با استفاده از آيات و روايات بيان قواعد کلي و مقتضيات در اين زمينه را مي نمايم و الا ممکن است خداوند متعال به فضل و کرمش همه را داخل بهشت نمايد و هيچ حکم قطعي در اين زمينه نمي توان صادر کرد چنانچه نقل شده وقتي پيامبر اکرم(ص) عثمان ابن مظعون را که يکي از بهترين يارانش بود دفن مي کرد خود را روي جنازه او انداختند و بوسيدند زني از انصار بنام ام علاء گفت هنيئا لک الجنه، بهشت بر تو گوارا باد. حضرت با نگاهي غضب آلود فرمودند از کجا مي داني؟ مگر بتو وحي شده است مگر تو از حساب خلق خدا آگاهي و ... (مجموعه آثار، استاد مطهري، جلد 1، ص 273، نقل از اسد القابه، عثمان بن مظعون)
بعد از اين نکات معلوم مي شود که به صورت مطلق مي توان گفت هر کسي محب علي(ع) نيست وارد بهشت نمي شود و نه هر کس محب علي است وارد بهشت مي شود. بلکه بايد ملاحظه کرد که شخصي که محبت علي(ع) را ندارد از کداميک از اقسام سه گانه است. اگر از قسم اول است که با اينکه به مقام و شخصيت علي(ع) پي برده به انکار پرداخته طبق قاعده اين شخص وارد بهشت نمي شود و چون از حقيقت خصومت با حق و عدالت و اوصاف کمال دارد و بفرموده قرآن «فلما جائهم ما عرفوا کفروا به فلعنه الله علي الکافرين» ؛ (بقره، آيه 89)
اما گروه دوم که مقصرين باشند اينها بخاطر اين که کوتاهي و تقصيرشان مورد مؤاخذه قرار مي گيرند و از اين جهت مورد عذاب واقع مي شوند و بعد از ديدن اين عذاب ممکن است وارد بهشت شوند.
اما گروه سوم يعني قاصرين، بهشت و جهنم رفتن اينها تابع بقيه اعمال آنها است.
اما کساني هم که داراي محبت علي(ع) هستند نمي توان گفت بصورت مطلق وارد بهشت مي شوند و معناي روايت نقل شده از بحار هم اين نيست که هر کسي گفت من محب علي(ع) هستم وارد بهشت شود. بلکه در صورتي است که صادق در محبت باشد که از نشانه هاي صدق در محبت تبعيت مطلق از محبوب است. چنانچه استاد مطهري از آيت الله وحيد بهبهاني معناي اين حديث را اينگونه نقل مي فرمايند: که اگر محبت علي(ع) که نمونه کامل انسانيت و طاعت و عبوديت و اخلاق است از روي صدق باشد مانع ارتکاب گناه مي گردد و محبت پيشوايي مانند علي که مجسمه عمل و تقوا و پرهيزگاري است آدمي را شيفته رفتار علي مي کند فکر گناه را از سر او بدر مي کند البته به شرطي که محبتش صادقانه باشد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است. (مجموعه آثار، ج 1، ص 331)
و لازمه فرمانبرداري مطلق از معصوم يعني داخل بهشت شدن. انشاء الله خداوند به همه ما معرفت و محبت صادقانه اهل بيت(ع) عنايت فرمايد.
در اين زمينه آثار فراواني است لکن از همه مناسبتر براي شما مجموعه آثار استاد مطهري، جلد 1، و يا کتاب عدل الهي مي باشد.
منبع: سايت فاطميون
انشاءالله عاقبت بخيربشويد.
التماس دعا

پربازدیدترین ها